جدول جو
جدول جو

معنی عرض الحال - جستجوی لغت در جدول جو

عرض الحال(عَ ضُلْ)
در اصطلاح کاتبان و دبیران، نامه ای است که بر والی امر عرضه شود، خواه برای تظلم باشدو خواه برای درخواست کمک و نعمت. ج، عروض الاحوال. (از اقرب الموارد). عرض حال. رجوع به عرض حال شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از عرض حال
تصویر عرض حال
نامه ای که به دادگاه می نویسند و در آن تظلم می کنند، دادخواست
فرهنگ فارسی عمید
(گُ تَ)
بی درنگ. درحال. دروقت. فوری. فوراً. کنایه از زود و شتاب. (آنندراج) :
بباید علی الحال کابینش کرد
بیرزد به کابین چنین دختری.
منوچهری
لغت نامه دهخدا
(عَ ضِ)
درخواست و استدعا. (ناظم الاطباء). دادخواست. شکایت، ورقه ای که درخواست یا شکایت خود را در آن نویسند. (فرهنگ فارسی معین). درخواست نامه. عریضه. قسه. شکوائیه. و رجوع به عرض الحال شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از حرف الحال
تصویر حرف الحال
حرف الاستقبال
فرهنگ لغت هوشیار
دردم زود در حال بی درنگ فورا، علی ای حال: ابو موسی الاشعری گفت علی الحال باز باید گشادن (خانه را) تا بنگرم بازگشادند بضرورت. . یا علی الحالات کلها. درهمه حالات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عرض حال
تصویر عرض حال
دادخواست
فرهنگ واژه فارسی سره